سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
دانلود-نرم افزار-فیلم-اخبارروز...http://sefro12.orq.ir/
صفحه نخست               ATOM               عناوین مطالب وبلاگ              نقشه سایت
اسکریپت لینک من یک اسکریپت رایگان و ساخته شده با زبان php است
از linkman می توان به صورت مختلف استفاده نمود. تبادل لینک هوشمند و ایجاد لینک باکس هوشمند یکی از مزایای استفاده از linkman است
linkman را می توانید بر روی انواع هاست نصب کنید
اسکریپت linkman نیازی به دیتا بیس ندارد و این خود امکان جالبی است که هر کس می تواند به سادگی این اسکریپت را مورد استفاده قرار دهد
امکانات مورد نیاز 1 مگابایت فضا و php 4.4 به بالا و پهنای باند حداقل 100 مگ و فعال سازی مد fopen...
دریافت و توضیحات بیشتر درادامه مطلب



موضوع مطلب :

پنج شنبه 89 اسفند 12 :: 1:4 عصر


موقع رفتن می‌گه، دارم می‌رم با داریوش کاری ندارید؟ یکی از توی اتاق میگه
بهش بگو من مریض بودم، نتونستم بیام.‌ یکی دیگه میگه بهش بگو طی سال میام بهش سر
می‌زنم.


یه روز دیگه میگه با اصغر کاری ندارید؟ باز تیکه‌های مخصوص خانوادگی شروع
می‌شه. آخه چی میشه گفت، وقتی بفهمی فیلم‌های امسال جشنواره مثل پارسال نیست و
فیلم‌های خوبی مثل «جدایی نادر از سیمین» اصغر فرهادی و «آسمان محبوب» داریوش
مهرجویی و . . .


خوب یکی زرنگی کرده و رفته بلیط پیش فروش را تهیه کرده و حالا هم حق داره موقع
رفتن  اینطور پُز بده و دلمون رو بسوزونه.
ما هم که کم نمیاریم بعد از کلی کل کل کردن، می‌شینیم پای صحبتش. برامون از فیلم‌ها
میگه و بدون تخمه شکستن راجع به فیلم‌ها حرف می‌زنیم.




موضوع مطلب :

پنج شنبه 89 اسفند 12 :: 12:58 عصر



دون کورلئونه در عروسی دخترش، بدون مایکل عکس نینداخت و بعد از ترورش وقتی
آوردنش خانه، گفت مایکل کجاست؟ دوست داشتنش هم از جنس پدر خوانده بود. از جنسی که
چیزهای عمیق‌تری با خود داشت.


همین.





موضوع مطلب :

پنج شنبه 89 اسفند 12 :: 12:58 عصر


اولین کسی که لیلی صدایم زد، یعنی از بدو تولد و تا یازده‌سالگی هم اصلاً
به این فکر نکرد که ممکن است توی شناسنامه نامم لیلا باشد، خانواده دوست داشتنی هوسپیان
بودند. با سماجت تمام من برایشان لیلی بودم، تا زمانی که از ایران خارج شدند. آنها
رفتند و مادربزرگ خانواده ماند و باز من برایش لیلی بودم. 


برادر کوچیکه که بدنیا آمد مثل همه بچه‌های تازه به حرف آمده، اسم‌ها را
آنطور که می‌خواست می‌گفت و من شدم ایلایی با کسر الف. این ایلایی ماند برای آبجی
و برای مواقعی که هر کدام از اعضاء خانواده می‌خواستند، چیزی از من بگیرند و شیره
سرم بمالند.


شیداب خانمِ وب نویس  هم دوست داره،
صدا کنه لی‌لی. بعضی دیگر می‌گویند لیلایی، لایلا و . . .


اما گذشته از اینکه اسمم را دوست دارم، ولی لیلی همیشه به دلم نشسته. طنین
نوای لیلی، خاطرات خوبی را زنده می‌کند. خاطراتی که با خانواده پنج نفره هوسپیان
گره خورد و راه زندگیم را عوض کرد. بعضی مواقع فکر می‌کنم اگر آنها نبودند، شاید
الان چهار پنج بچه دورم را گرفته بودند و یک شیرخواره را هم با چادر گل منگولی به
پشتم بسته بودم.


 فکرش را بکن.





موضوع مطلب :

پنج شنبه 89 اسفند 12 :: 12:58 عصر
<   <<   36   37   38   39